شبکه چهار - 1 دی 1402

مشکل در "ماشین" بود یا"ماشینیزم" ("علم جدید" آنان، "علم قدیم" اینان بود)

نشست "جبر ابزار" و "آزادی افکار" - دانشگاه صنعتی شهید شریف واقفی _ ۹۷

بسم‌الله الرحمن الرحیم

محضر خواهران و برادران عزیز سلام عرض می‌کنم.

در این فرصت نمی‌توانم دیدگاه انتقادی ناظر به 4- 5 جریان موافق یا مخالف مطلق یا نسبی تکنولوژی و نسبت آن با فرهنگی – دینی است خدمت دوستان عرض کنم. فقط به یکی دو محور از همین تعبیری که استاد عزیزمان این‌جا بردند و چون اسم من را بردند از همین‌جا شروع کنیم.

این مسئله که ماشین خودش معنازدایی می‌کند از طبیعت، جامعه، ‌تاریخ، انسان، این از آن گزاره‌های پایه‌ای است که به نظر من خیلی راحت از آن عبور می‌کنند. کسانی که در مخالفت مطلق در تکنولوژی از ذات تکنولوژی سخن می‌گویند هم به همان اندازه تکنولوژی‌زده هستند که کسانی از جبر ابزاری در حوزه تکنولوژی دفاع می‌کنند. این فعل‌های انسانی که به ماشین یا تکنیک یا تکنولوژی نسبت داده می‌شود از طرف موافقان و مخالفان و با این نحوه استناد مشکل دارند. مثل این که دقیقاً کسی کودکی به دنیا آورده اسم او را رستم می‌گذارد بعد کم‌کم خودش از این بچه می‌ترسد. خودش اسم او را رستم گذاشت و بعد خودش می‌ترسد ما با چنین مسئله‌ای مواجه هستیم. کسانی که در مقوله تکنولوژی‌زدگی به عنوان یک امر مقدر سخن می‌گویند دانسته و ندانسته مثل تکنولوژی‌زدگان، بشر را به بشر قدیم و بشر جدید تقسیم می‌کنند و توجه ندارند که تقسیم به قدیم و جدید در حوزه ذاتیات انسان معنا ندارد آنچه که به مقولات اصلی در حوزه عقاید، جهان‌بینی، انسان‌شناسی،‌ هستی‌شناسی و حوزه اخلاق در انسان مربوط می‌شود که افعال انسانی را چه با ماشین چه بی‌ماشین معنادار می‌کند و معنای جهان را درست یا نادرست تفسیر می‌کند این‌ها هیچ کدام مبتنی بر این پیشفرض نیستند در این پیشفرض دو گروه تکنولوژی‌زده و تکنولوژی‌ستیز گرفتار یک بیماری ذهنی مشترک هستند و افعال انسانی را به موجودات غیر انسانی نسبت می‌دهند. همین‌طور وقتی از بشر قدیم و جدید با معیار تکنولوژی سخن می‌گوییم حواس‌مان گاهی نیست که بشر قدیم که عبارت دیگری از انسان ماقبل مدرنیته است و از جمله مثلاً ماقبل ماشین، این در حوزه خطاب الهی و وحیانی قرار می‌گیرد و آنچه که بشر جدید خوانده شده و انسان مدرن در عصر تکنولوژی‌های هر دهه، امروز باید گفت جدیدشونده قرار می‌گیرد این‌ها از حوزه خطاب وحی بیرون قرار می‌گیرند. موافقان و مخالفان مطلق‌اندیش در این عرصه، هردو مثل این که پذیرفته‌اند که انسان از حوزه اختیار تا یک حدودی خارج می‌شود و مخلوق خودش برای او تصمیم می‌گیرد و آنچه که مسئولیت آن با نظام تعلیم و تربیت جامعه است و با نظامات اقتصادی – اجتماعی جامعه است با حوزه دیوانسالاری و فن‌سالاری و مدیریت جامعه است همه این‌ها را یک مرتبه بری‌الذمه می‌کنند و همه قصورات و همه تقصیرات و همه صدمات را یک عده را آن طرف و یک عده را این طرف نسبت می‌دهند به آنچه که بیش از یک نام نیست. این‌جا جای نومینالیست‌ها یک مقداری خالی است که با این جریان ذات‌گرا گفتگو کنند تا از دل این دو افراط یک تعادلی بیرون بیاید. آنچه که نظام تمدن‌سازی اجتهادی اسلامی با آن مواجه است آن مشکلی نبود که نیوتن از فلسفه طبیعی سخن گفت و اصول مکانیک را در دل فلسفه طبیعی مستغرق کرد. چون بسیار پیش از نیوتن تحلیل حرکات و پدیده‌ها در عالم طبیعت به تبعیت از قوانین مکانیک توسط متفکران الهی اسلامی کشف شده و بحث شده است. ولی از دل این نگاه، و از دل تحلیل رفتار ماشینی در بخشی از طبیعت و حتی در حوزه رفتار انسانی که بخشی از تحولات در حوزه فعل و انفعال انسانی هم ماشینی است. اتفاقاتی که در درون بدن شما می‌افتد کدامش به اختیار شماست؟ و کدام آن‌ها قابل پیش‌بینی نیست وقتی که تسلط علمی به این قوانین علّی و معلولی پیدا می‌کنید؟ اما آنچه که مشکل ایجاد کرد گره زدن اصول مکانیک با فلسفه طبیعی بود. ماشین مشکل درست نمی‌کند. ماشینیزم منشأ مشکلات می‌شود. وقتی که تکنولوژی را نوعی ایدئولوژی تفسیر می‌کنی چه به موافقت و چه به مخالفت، از این‌جا به بعد است که مشکل پیش می‌آید. حتی کسانی که مسئله تکنولوژی را به اتمیزم مکانیکی دموتریتوس و از همان موقع بحث را شروع کردند و جلو آمدند که سرما و گرما را، مغناطین و الکتریسیته را، فرسایندگی در عالم طبیعت، قابلیت فرسایش و میزان آن را بحث کردند و راجع به خواص مواد حرف زدند تا امروز این‌ها دو تیپ بودند الهی و مادی. لزوماً گره زدن نگاه مکانیکی به بخش ماشینی عالم که غیر الهی نیست این الهی نبودن و تفسیر مادی را از عالم و از حرکت که بنیان و هسته اصلی تکنولوژی است ایجاب نمی‌کند. وقتی که نیوتن در اصول ریاضی فلسفه طبیعی‌اش می‌گوید علم مکانیک محدود به مهارت‌های دستی نیست و از کشف و محاسبه نیروهای طبیعت حرف می‌زند کجای این حرف در جهان اسلام تازه بود؟ این یک کشف جدید علم جدید در اروپا به حساب می‌آمد شما قرن‌ها قبل عین این تعابیر را منتهی در ذیل فلسفه الهی دارید می‌بینید در آثار متفکران اسلامی، آنچه که به نام قوانین نیوتن ثبت شده است عین عبارات و جملات در آثار بوعلی، بخشی از آن ابوریحان و بخشی از آن‌ها در آثار فخر رازی، که حتی از حوزه کلام به مکانیک وصل می‌شود و بحث می‌کند همه این‌ها وجود دارد اما از درون آن در تفکر اسلامی دوقطبی مکانیست‌ها و رومانتیک‌ها بیرون نمی‌آید. چرا در غرب وقتی که مکانیک جدید با ترجمه از جهان اسلام متولد می‌شود شما دوقطبی مکانیست‌ها و رمانتیک‌ها را می‌بینید؟ چرا تعریف مکانیک و دینامیک، به عنوان دوقطب فعل بشر و احساس بشر در اروپا مطرح می‌شود ولی نه بین فیزیکدانان و مهندسین و نه بین متکلمین اسلامی اعم از اشعری و معتزلی و عدلیه یک چنین نتیجه‌گیری نشده است که بعد مجبور بشوید از تلفیق مجدد دینامیک و مکانیک بحث بکنیم. این‌ها سؤالات مهمی است و کمتر به آن پرداختیم.

آنچه که کارل‌لاین تحت عنوان فرماندهان صنعت از آن بحث می‌کند و از فلسفه مکانیکی در برابر مقاومت‌هایی که در آن موقع به نام معنویت و دین شروع می‌شود دفاع و بحث می‌کند و ادعا می‌کند ما باید بکوشیم که ذهن بشر را هم در زمینه فکر و هم عمل، و حکمت نظری و عملی خلاص کنیم و نسبت بین تکنولوژی و آزادی را مطرح می‌کند من فکر می‌کنم برای همه این مباحث ما در منابع اسلامی پاسخ‌های مناسب داریم منتهی ورودی که الآن به مسئله تکنولوژی صورت می‌گیرد متأسفانه دوباره از همان دوتا مجرا است. یعنی حتی فضلای درجه یک حوزه ما وقتی وارد مسئله می‌شوند به این نمی‌اندیشند که صورت مسئله را می‌شود تغییر داد. این سؤال کی و کجا و چه در زمینه‌ای متولد شد؟ آیا هر سؤالی در هر فرهنگی متولد می‌شود؟ آیا با هر زمینه فلسفی کلام الهیاتی هر پرسشی در حوزه نسبت ماده و معنا، نسبت صنعت با فکر و اخلاق قابل طرح است یا یک پیشفرضی در حوزه انسان‌شناسی و هستی‌شناسی وجود دارد و این پیشفرض کاملاً یا مادی است یا دوآلیستی است یعنی ماده و معنا را در ارتباط یا کاملاً بی‌ارتباط تعریف می‌کند. این نوع پرسش‌ها که معمولاً مطرح می‌شود از دل آن جهان‌بینی بیرون می‌آید اما اگر با هستی‌شناسی یا حتی حرکت‌شناسی و فیزیک در بستر متافیزیک اسلامی به مسئله نگاه کنید اصلاً بعضی از این پرسش‌ها مطرح نمی‌شود یا این‌طوری مطرح نمی‌شود. بنابراین اشکال اصلی بنده در این زمینه به مدخل بحث از طرف متفکران مسلمان حوزوی و دانشگاهی ما به مسئله تکنولوژی آری یا خیر است؟ ما یک مقدار در مَصَب این درس باید تجدید نظر کنیم بعضی از پرسش‌ها قابل تغییر هستند از این زاویه که وارد می‌شوید بعضی پرسش‌ها اصلی نیستند و کاملاً فرعی می‌شوند و آن وقت صورت مسئله عوض شد طبیعتاً پاسخ‌ها هم عوض می‌شود دیگر بحث ماشین اتوماتیک در برابر فلسفه هنرهای زیبا مطرح نمی‌شود که طرفدار این فلسفه هستید یا طرفدار آن فلسفه هستید؟ شما رمانتیک هستید یا فلان هستید؟ ماتریالیزم در برابر رومانتیسیزم مطرح نمی‌شود طور دیگری مسائل مطرح می‌شود. این که صنایع دستی به توحید نزدیک‌ترند از تولیدات کارخانه‌ای؟ آیا فرآیندهای مکانیکی و شیمیایی چه نسبتی با معنویت دارند؟ ماشین‌ها را می‌شود دسته‌بندی کرد و باید دسته‌بندی کرد از منظر فلسفه ماشین یا از منظر آثار ماشین؟ و در کار ماشین، حتی ماشین‌های اتوماتیک انسان و اراده انسان و مدیریت او کجاست؟ ارتباط این نوع نگاه با نظریه سیستم‌ها و با نظریات دیگر در حوزه مدیریت یا در حوزه اقتصاد، با مبانی و غایات نظام سرمایه‌داری چیست؟ مثلاً اگر شما ارزش‌های اقتصادی آدام اسمیت و امثال او را بپذیرید چه نگاهی به ماشین و نسبت آن با سرمایه و نسبت آن با طبیعت پیدا می‌کنید و اگر نپذیرید چه نسبتی پیدا می‌شود؟ اساساً فلسفه تکنیک این عنوان در بستر چه نوع تفکری تولید شد؟ آیا اگر این بستر تغییر کند فلسفه تکنیک پیشفرض‌ها و مبانی دیگری پیدا نمی‌کند؟ آیا اگر مثلاً کسانی تاریخی‌گری هگلی را یا ایده‌آلیزم پویا و غیر مادی هگل را با زبان قاطع خشک مادی‌گرایانه ترکیب نمی‌کردند هدف دیگری برای ماشین تعریف نمی‌شد آیا باز هم پرسش‌هایی که الآن مطرح می‌شود همین‌طور مطرح می‌شد؟ آیا اشکالات هایدگری به تکنولوژی و ماشینیزم چه مقدار مربوط به بستر و زمینه تاریخی و فرهنگی اروپای سرمایه‌داری جدید بود و چه مقدار پرسش‌ها بطور ریشه‌ای فلسفی است؟ بعد که پرسش‌ها تغییر کرد ضمن این که ما دغدغه این جریانات را دغدغه بسیار مهمی می‌دانیم من این د – سه جریانی که در ایران چه به طبع سنت‌گراها و چه به طبع نگاه‌های هایدگری، چه حتی آن‌هایی که نوعی نگاه‌های نواخباری به احادیث و روایات دارند و من تعجب می‌کنم چرا بعضی از روایات را دقیقاً خلاف آنچه که روایت است دارند معنا می‌کنند در عین حال به هر سه جریان، به عنوان منتقدین مدرنیته نه به عنوان ابزار، بلکه به عنوان یک فلسفه مادی برای هر سه – چهار جریان ارزش و احترام قائل هستم ولی معتقدم این جریان‌ها و آن جریانی که هارون که موضوعات را هم به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم می‌کند اما معتقدم که هر 4 دسته با انگیزه‌های خوب در دام نگاه غیر دینی و نگاه دقیقاً سکولار به حوزه دین، گرفتار شده‌اند. با هدف نقد مدرنیته دقیقاً عینک مدرنیته را به چشم زدند و دارند بحث می‌کنند و الا موضع ما در برابر جریان‌های مدرنیستی که می‌گویند از مدرنیزاسیون به تنهایی خیری نمی‌بینیم کافی نیست بعد از مدرانیزسیون گفتند مدرنیته باید باشد مدرنیزاسیون لازم است اما کافی نیست. بعد هم گفتند مدرنیته هم نه،‌ مدرنیزم به عنوان یک ایدئولوژی.

هیچ کدام از این‌ها بین ابزار و افکار، به درستی تفکیک نمی‌کنند. البته من ساده‌لوحانه به این مسئله نگاه نمی‌کنم که با هر ماشینی هر کسی هر کاری دلش بخواهد می‌تواند بکند اما با کسانی که دقیقاً از نقطه عزیمت تکنولوژی زدگان به نقد تکنولوژی می‌نشینند و این را با ادبیات معنوی، عرفانی، کلامی و فقهی و اصول دین گره می‌زنند و بعد ته ماجرا همان نتیجه‌ای که آن‌ها می‌گیرند این‌ها می‌گیرند یعنی امتناع تشکیل تمدن دینی معاصر. به همان جا می‌رسید. او می‌گوید مدرنیته و مدرنیزم و مدرنیزاسیون قابل تفکیک نیست اگر می‌خواهید مدرن باشید باید سکولار باشید! با نگاه دینی نمی‌شود! حالا یا لائیک، معنویت‌ستیز، یا سکولار. تفکیک کن به اسم تفکیک، معنویت و وحی را نمدمال کن نه برخورد خشن لائیک! او می‌خواهد چه نتیجه‌ای بگیرد؟ می‌خواهد بگوید ما امروز دیگر نمی‌توانیم یک تمدن دینی اسلامی یعنی با رویکرد اسلامی در حوزه معرفت، در حوزه اخلاق و در حوزه مدیریت افعال فردی و اجتماعی ما نمی‌توانیم انجام بدهیم و این امتناع ذاتی دارد او می‌خواهد این را بگوید. می‌خواهد بگوید 1) مدرن شدن لابُدی است. 2) با نگاه معنوی و دینی و الهی و الهیاتی نمی‌شود مدرن شد. 3) پس شما امروز نمی‌توانید یک جامعه معاصر دینی داشته باشید. تمدن‌سازی جدید اسلامی امکان ندارد. آن جریان مقابل، این جریانی که به نقد این‌ها برخاسته چه می‌گوید؟ از هر 4 رویکرد، هم جریان سنت‌گرا، هم جریان هایدگری، هم جریان نواخباری، و هم جریانی که حتی موضوعات را هم به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم می‌کند و من به هر 4 جریان احترام می‌گذارم و معتقدم با هیچ کدام از این 4 جریان وارد چالش غیر نظری نباید شد! همه‌شان قصدشان خیر است اما نتیجه این 4تا چیست؟ نتیجه همان چیزی است که تکنولوژیست‌ها و جریان‌های مدرنیستی می‌گویند. یعنی این تفکیک را این‌ها هم می‌پذیرند، این تقابل ذاتی را این‌ها هم می‌پذیرند. این تجسم غول آخرالزمان در قالب تکنولوژی را هم هر دو می‌پذیرند و از رستمی که خودشان می‌سازند و خود بشر می‌سازد وحشت می‌کنند و می‌گویند نمی‌شود مدیریت کرد نباید مدیریت کرد. امکان تغییر جهت نیست خب اگر این نیست سؤالا بسیار مهم کلامی است که باید جواب بدهید. مسئولیت انسان، اختیار انسان، این که دین و احکام الهی و اخلاق الهی جاودانه است، نسخ نشده، ما بشر قدیم و جدید در حوزه تجربه داریم اما در حوزه ارزش‌گذاری و جهت‌دهی به افعال و اعمال و افکار انسان نداریم. اگر شما پذیرفتید که یک مرز و دیوار چینی بین بشر قدیم و بشر جدید به لحاظ ذاتی جدا از مسئله تجربه، وجود دارد شما بخش اعظم خطابات همه انبیاء را با بشر امروز منتفی می‌دانید. به سمت میته‌خواری می‌روید و همه چیز اکل میته و اضطراری می‌شود این اضطراری زیستن جمعی، هرگز به معنای تمدن‌سازی نیست شما هم به معنای دیگر و دلیل دیگری پذیرفتید شما هم پذیرفتید که عصر دین و دینداری جمعی خاتمه پیدا کرده است یعنی نهایت این چهار نگاه هم، البته هر کدام به یک شکلی به سکولاریزم می‌رسد. به امتناع تمدن‌سازی دینی معاصر می‌رسد و اما راجع به پیامدهای منفی فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تربیتی تکنولوژی به مفهوم این تکنولوژی و این صنعت، بحث دیگری است. – چون فرصت نیست گفتند 5 دقیقه دیگر بیشتر نمانده که آن هم قاعدتاً تمام شد – فرصت ندارم، حدود 13 عنوان علامت زدم که همه آنچه که مثبت یا منفی به ماشین نسبت می‌دهید به لحاظ پدیده‌شناسی به دو سنخ تقسیم می‌شود. یک بخشی از این‌ها گرچه در دنیای ماقبل صنایع جدید نبود اما آثار مثبت یا منفی که شما الآن در این ابزار دنبال آن هستید عین این‌ها در ابزاری دیگری هم قبلاً بود. مثلاً اگر می‌گوییم ماشین غفلت می‌آورد این جمله غیر از این که غلط است ماشین نیست که غفلت می‌آورد تو انسانی که غافلانه سراغ ماشین می‌روی یا نمی‌روی ولی این غفلت در دنیایی که این‌ها اسم آن را بشر قدیم می‌گذارند به همین اندازه وجود داشت ابزار و بهانه غفلت فرق می‌کرد. یک جوری حرف می‌زنند انگار انسان سنتی بشریت همه مشغول نیایش و نگاه‌های معنوی و متافیزیک و عرفانی بودند. خب اگر این‌ها بودند این همه آیات الهی که در مورد قوم صالح و هود و شعیب و... آمد، قوم لوط آمده راجع به چه کسی آمده؟ این‌ها راجع به انسان مدرن آمده؟ مدرنیته هیچ گناه جدیدی را خلق نکرده است همه گناه‌ها سنتی هستند.  تمام گناه‌ها از قبل بودند. ابزار و بهانه‌اش فرق می‌کند ابعاد هم گناه و هم ضد گناه فرق کرده است ابزار گناه و ثواب تفاوت پیدا کرده است اما هیچ مسئله اساساً جدیدی به وجود نیامده است. – امیدوارم سوء تفاهمی پیش نیاید چون در این فرصت کوتاه خیلی سوء تفاهم خیز است – یکی این که عرض کردم دو دسته اعمال هستند یک دسته اعمالی که به ابزار کاری ندارند ابزار به سرعت آن کمک می‌کند اما هم در جهت مثبت و هم منفی. شما امروز ثواب و گناه‌تان با تکنولوژی، هر دو هم تسریع و هم توسعه پیدا کرده است. ماشین انسان را غافل نمی‌کند، صنعت معنازدایی نمی‌کند، معنا زدایی کار ماتریالیزم است. ماشین ماتریال است ماتریالیست نیست. انسان است که ماتریالیست است. این یک.

بخش دوم، آن بخشی از اعمال که ماشین و فقدان ماشین واقعاً در آن اثر داشته و دارد، آن مقدار که به اراده انسان مربوط می‌شود یک چیزهایی است که به اراده شما مربوط نیست قبلاً بوده الآن هم هست شما نمی‌توانید برای صنعت و تکنولوژی در سطح جهان تعیین تکلیف کنید. معلوم است مگر شما برای اتفاقات دیگر در سطح جهان قبل از صنایع جدید می‌توانستید تعیین تکلیف کنید؟ نمی‌توانستید. در مورد این هم نمی‌توانید. انسان در مورد افعالش و در مورد انفعالات خود که به نحوی مستقیم یا غیر مستقیم ارادی هستند مسئول است چه تکنولوژی باشد چه نباشد. در حوزه این قدرت و اختیارات، مسئول است و فراتر از آن مسئولیتی ندارد و هیچ یک از احکام و اخلاق اساسی که انبیاء برای بشر آوردند مخصوص بشر قدیم و دون بشر جدید نیست.

یکی از حضار: سلام علیکم. خیلی ممنون از نکاتی که فرمودید. در حوزه فلسفه تکنولوژی فرمودید که ماشین غفلت می‌آورد و این انسان است... ببینید همانطور که ما در روایات‌مان هم داریم که اگر فردی چهل روز با جمعیتی بنشیند خلق و خوی او را می‌گیرد ماشین هم همین است. ببینید آقای... یکی از فلاسفه هستند گفته وقتی توی روستا تلویزیون آمده دیگر ارتباط قوم و خویشی و افراد دور هم گسسته شده است فضاهای مجازی ما را به این شکل به صورت خیلی سحرآمیزی می‌کشاند. در دنیای تکولوژی شاید ما نمی‌خواهیم از بُعد معنوی‌مان جدا بشویم ولی متأسفانه این را دارد بنابراین ما نمی‌توانیم ماشین را خالی از بحث ارزش بدانیم.

جواب استاد: ببینید من نگفتم که ماشین، اولاً من تفکیک کردم بین ماشین و ماشینیزم. دوماً عرض نکردم که ماشین اقتضائاتی ندارد و تفسیر روی رفتار اختیاری یا غیر اختیاری انسان‌ها ندارد من این‌ها را نفی نکردم و به این‌ها اشاره هم کردم. اما به دوتا مسئله توجه داشته باشید یکی وقتی که از انسان و ماشین حرف می‌زنیم یک وقت داریم از فرد انسانی سخن می‌گوییم یک وقت داریم از مدیریت اجتماعی و تمدن‌سازی حرف می‌زنیم. یکسری معالجات در مورد ماشینیزم از حوزه اختیارات فرد خارج است شما در یک جامعه‌ای نمی‌توانید چیزی را تغییر بدهید اما در حوزه نظام‌سازی و تمدن‌سازی از اختیار انسان خارج نیست یعنی وقتی قرار شد یک جامعه‌ای. مثلاً همین فضای مجازی، یک وقتی ادعا می‌کنیم که فضای مجازی یک ذات واحدی دارد و اقتضائات اجباری واحدی دارد و به هیچ وجه قابل هیچ نوع تصرف، دستکاری، مدیریت و تغییر جهت نیست خب این را باید ثابت کنید. اولین اشکال آن این است که همان جهت‌گیری که در فضای مجازی غالباً در دنیا حاکم است دارد از یک جایی مدیریت می‌شود. خودش که حرکت نکرده، عرض کردم یک غول آخرالزمان است، انسان خودش ساخته، بعد خودش راه می افتد بر همه مسلط است و ماشین دارد ارباب می‌شود و انسان برده می‌شود! این‌ها تعابیر مجازی است این‌ها واقعیت ندارد آن چیزی که در فضای مجازی حاکم است خود ماشین نیست، نهادهای تصمیم‌گیر، نظام‌های سرمایه‌داری، کمپانی‌های خاص، جریان خاصی هستند آن‌ها در این عرصه قوی‌تر وارد شدند کاری کردند که بقیه بشر به لحاظ علمی و فنی ضعیف‌تر است‌، همین‌طور راحت‌طلب است. راحت‌طلبی در ذات بشر است طبیعی است اما قابل معالجه است. اصلاً ما به همین دلیل تمدن چپ و راست داشتیم. شرق و غرب به چه معنا بود؟ آن‌جا هم یک کسانی می‌گفتند ذات اقتصاد این‌طوری است. شما ماشین را کنار بگذارید من می‌گویم ما به دو هزار سال پیش برگردیم در آن زمان غفلت چه بود؟ در آن زمان میل به گناه بود یا نبود؟ همین گناهان امروز همه بود یا نبود؟ ابعاد پیدا کرده، اما ضد گناه و گناه همه ابعاد پیدا کرده است. آن زمان چه نبود که الآن هست؟ که خارج از اختیار انسان باشد و انسان در مورد آن مسئول دانسته نشود. من این را با این 3تا قید می‌گویم. بله بدون این 3 تا قید، بله این حرف چندتا اشکال دارد. صحنه فرهنگ را می‌شود مدیریت کرد یا نه؟ قابل مدیریت در حوزه تمدن‌سازی نه شخصی، هست یا نیست؟ و بعد، انسان در برابر چه مسئول است؟ این عواقب سوئی که برای تکنیک می‌شمارید تا آن‌جایی که با تعریف الهی و اسلامی سوء شناخته می‌شود نه با نگاه‌های غیر اسلامی منتقد مدرنیته، این‌ها هیچ کدام مخصوص دوران جدید نیست.

یکی از حضار: با سلام و خدا قوت به شما. شما جریان‌های حاضر را 4 جریان مطرح کردید...

جواب استاد: بخشی از جریان‌ها را گفتم، فعال‌ترین جریان‌ها 4 هستند که این‌ها رویکرد مثبت دارند اما نقد دارند.

همان(ادامه): فرمودید در رسانه‌های غربی و ترقی که خودمان داشتیم این‌ها با هم ادغام بودند و بعضی از سؤال‌هایی که الآن دارد مطرح می‌شود اساساً اشتباه بود. خب برای زمان حاضر راهکاری که... حالا بالاخره نقدها را می‌کنیم تا یک جایی درست است و تا یک جایی ممکن است اشتباه باشد راهکاری که الآن بتوانیم همان سیستمی که آن موقع متناسب با الآن باشد اجرا بکنیم این می‌تواند چه باشد؟ آقای گلشنی استاد بزرگوار، در نگاه خودشان گفتند که غرب آمده رشته‌هایی را قرار داده که همزمان فلسفه و مهندسی را دارند با هم می‌خوانند. به نظر من ما به راهکارهای خیلی مؤثرتر و بهتر احتیاج داریم حالا نقدها را قبول کردیم راهکارها چیست؟

جواب استاد: ببینید ترکیب فلسفه و مهندسی حتماً هست. اصلاً مهندس کسی است که در حوزه فلسفه مهندسی کار می‌کند نمی‌تواند فیلسوفانه به عالم نگاه نکند. حالا نگاه فیلسوفانه عوامانه‌تر است، گاهی علمی‌تر است، گاهی مغفول است گاهی آگاهانه و گاهی ناآگاهانه صورت می‌گیرد. مسئله اصلی این است که یک وقت شما مهندسی را توی حوزه فلسفه مادی می‌برید تفسیر اتفاقات عالم و پیش‌بینی آن‌ها هست اما نتایجی که از آن می‌گیرید و لوازمی که برای آن‌ها تعریف می‌کنید متفاوت می‌شود تا وقتی که شما مهندسی را گره زدید و در بستر فلسفه الهی دارید نگاه می‌کنید.

این که الآن باید چه کرد؟ عرض کردم یک چه باید کرد فردی است. در حوزه تکنولوژی و اجتماعی، چه باید کردهای فردی، خیلی سرنوشت‌ساز نیست. یک چه باید کرد جمعی است که بخصوص آن بُعد که به مدیریت و حاکمیت مربوط می‌شود یک سلسله متصل منسجم باثبات و در عین حال دیالوگ و نقد و انتقاد و کریتیک باشد اما ثبات داشته باشد. شما اگر این را نتوانید در حکومت تأمین کنید یعنی 50 سال نگاه به علوم انسانی، نگاه دینی و درست باشد تغییری هم نکند یعنی هر دولتی می‌آید عوض نشود هر مجلسی می‌آید عوض نشود، یک مرتبه بنیان آن زیر سؤال نرود، 50 سال بودجه‌بندی کشور، سیاستگذاری، نهادهای نظارتی با توجه به لوازم این ایده پیش بروند شما اگر نتوانید 50 سال ثبات در این عرصه و این اهداف ایجاد کنید این ثبات به معنی رکود نیست، پویا است اما با ثبات است. نمی‌توانید از تمدن‌سازی حرف بزنید یعنی یک شبه که نمی‌شود شما برای فضای مجازی تعیین تکلیف کنید و کلاً سر خر را کج کنید. می‌شود در یک روش‌های جزئی این کار را کرد اما ساختن ذائقه برای مردم، تغییر ذائقه مردم، تغییر نگاهشان به مسائل این‌ها مقولات تعلیم و تربیتی است. اشتباه بزرگ دوستان ما این است که یکی این ذاتی و عَرَضی را درست از هم تفکیک نمی‌کنند. دوم، به اسم نقد وضع موجود روشنفکر و متفکر مسلمان را بلاتکلیف رها می‌کنند! اتفاقاً این اشکالی که شما کردید به این دوستان وارد است همه بحث سلبی می‌کنند که آقا مدرنیته بد است نظام سرمایه‌داری بد است خیلی خوب همه این‌ها را می‌دانیم. اما نتیجه‌ای که می‌گیرد هیچ کدام از این 4 جریان، نتیجه‌شان تمدن‌سازی اسلامی جدید نیست هر کدام تا یک بخشی از راه را می‌آیند.

راه حل هم، عرض کردم به لحاظ نظری، فیزیک و متافیزیک در حوزه ماشین نباید تفکیک بشوند. ماشین از ماشینیزم باید تفکیک بشود، مسئولیت‌های اجتماعی در اولویت هستند و بطور خاص مسئولیت‌های تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران احتیاج دارد به یک ثبات در عین حال پویا که سرمایه‌گذاری، برنامه‌ریزی، پاسخگویی در سه قوه، همه در این جهت باشد، اگر شد شما می‌توانید 20 سال دیگر کاری کنید که منحنی مصرف در حوزه به قول آقایان کالاهای فرهنگی و هنری با امروز کاملاً متفاوت باشد. یعنی اصلاً مردم دوست داشته باشند از یک چیزهای دیگری لذت ببرند نه از دیدن فیلم‌های خشونتی. لذت‌ها مدیریت می‌شود و به یک سمت دیگری می‌رود. با اصل لذت‌طلبی انسان که نمی‌شود و نباید مبارزه کرد. این لذت، و روح لذت‌شناسی و لذت‌طلبی باید تقویت بشود. یک بخشی از تمدن‌سازی همین‌هاست. من به همین دلیل آن 4- 5تا تفکیک را عرض کردم.

مجری: وقت تمام است، پیشنهاد می‌کنم هم دوستان دانشگاه باقرالعلوم و هم دبیرخانه همایش، بعضی از سخنرانی‌هایی که چالش بیشتر شده، تبدیل به سخنرانی دو – سه ساعته بکنند و در دانشگاه باقرالعلوم یا شریف، دوباره این‌ها ارائه بشود و بحث گفتگو بیشتر بشود چون دوستان سؤال و پرسش زیاد دارند. متشکرم.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha